دوره مدیریت عالی کسب و کار DBA ( دوره دکتری حرفه ای کسب و کار )
برای اطلاعات بیشتر با شماره 05138911180 و یا 09303702299 تماس بگیرید
مدیریت عالی کسب و کار DBA
DBA و MBA در خارج از ایران قدمتی حدوداً ۸۰ ساله دارد MBAوDBA امروزه یکی از معیارهای رشد کشور محسوب می شود بطوریکه در سنگاپور با ۴ میلیون نفر جمعیت حدود ۳۰ دوره DBA و MBA و در آمریکا ۷۰۰ دوره وجود دارد.
دوره مدیریت عالی کسب و کار که معادل (DBA) Doctor Of Business Administration
است دوره ی دکتری MBAمی باشد که به منظور پرورش مدیران کار آمد برای اداره سازمانهای اقتصادی،اجتمایی،تولیدی و خدماتی طراحی شده است.رشته DBA و MBA یا مدیریت حرفه ای بازرگانی چنانچه از نامش پیداست تنها مدیریت بازرگانی نیست.از آنجا که در ایران آموزش مدیریت به سه شاخه اصلی بازرگانی،صنعتی و دولتی تقسیم می شود برای اکثر متقاضیان این گمان پیش می آید که DBA و MBA تنها در بر گیرنده مباحث مدیریت بازرگانی است و به طور مثال برای مدیریت صنعتی باید به سراغ رشته دیگری رفت در حالی که این تصور کاملا اشتباه است.
DBA وMBA مدیریت Business است وBusiness یعنی کلیه عملیاتی که که از تولید تا فروش و خدمات پس از فروش کالا یا خدمات را شامل میشود و به صورت مکرر اتفاق می افتد. متاسفانه امروزه بسیاری بدون توجه به محتوای DBA و MBA آن را با نام مدیریت سازمان می شناسند و تنها به بخش بسیار کوچکی از اهدافی که در این دوره بررسی می شود می پردازند اگر بخواهیم تعریفی دقیقتر از اهداف DBA و MBA داشته باشیم باید توجه داشت که هدف این دوره پذیرش فارغ التحصیلان دوره های کارشناسی در رشته های مختلف به خصوص رشته های فنی مهندسی و پرورش افرادی است که قادر باشند در زمینه های ذیل انجام وظیفه نمایند.
۱- اداره و راهبری موثر و کارآمد سازمان یا یک بخش تخصصی از آن نظیر بخش های تولیدی،بازاریابی و فروش اطلاعات و مالی
۲- ایجاد تحول در یک بخش تخصصی سازمان
۳- طراحی، هدایت و رهبری تحول در کل سازمان پس از کسب تجارب علمی در مدیریت .
۴- کارآفرینی با ایجاد فعالیت های جدید در درون سازمان و یا ایجاد سازمانهای جدید.
۵- ارائه خدمات مشاوره ای و مطالعاتی در زمینه های مزبور به مدیران سازمانهای اقتصادی واجتماعی.
یکی از زمینه های بارز توسعه آموزش مدیریت ایجاد رشته مدیریت ارشد اجرایی پیشرفته مدیریت سازمان (MBA) و مدیریت عالی کسب و کارDBA در کشورهای مختلف جهان است. این رشته ها به سرعت نخست در آمریکا و کشورهای در حال توسعه موفق، گسترش یافته است. همانطوریکه قبلا ذکر شد فارغ التحصیلان دوره های کارشناسی و مخصوصا فارغ التحصیلان دوره های فنی و مهندسی وارد این دوره شده و در یک آموزش فشرده و پر کار به فراگیری دانش و فنون مدیریت می پردازند. ترکیب دانش تخصصی دوره کارشناسی و آگاهی و تسلط به دانش و فنون مدیریت در دوره کارشناسی ارشد از فارغ التحصیلان این دوره مدیران کارآمد و موثری می سازد که در افزایش کارآیی و رشد سازمان های اقتصادی – اجتماعی تاثیر بسزایی دارند. به خاطر کسب همین توانایی هاست که در سه دهه اخیر دوره هایDBA وMBA در کشورهای مختلف جهان به سرعت گسترش یافته و تنها در کشور آمریکا حدود ۷۰۰ موسسه آموزش عالی آزاد دوره DBA وMBA ارائه میدهند. اگر می خواهید خود را قانع کنید که چرا باید DBA وMBA را انتخاب کنید کار دشواری نخواهید داشت جایگاه DBA وMBA در دنیای امروز امکان ادامه تحصیل در برترین دانشگاه های داخل و خارج را در اختیار شما قرار خواهد داد. در صورتی که زمینه شغلی مد نظر شما باشد با توجه به اینکه این رشته بسیار نوپاست و با استقبال شدید سازمانها نیز مواجه شده است می توان بازار کار بکر و دست نخورده ای برای آن در نظر داشت هر چند در آمریکا علی رغم سابقه ۸۰ ساله هنوز DBA وMBA بازار کار بسیار وسیعی در اختیار فارغ التحصیلان قراردارد. در ایران نیز آمار های فعلی نشان از تضمین شغل در آینده دارد. قابلیتهای شما را ورای تخصصی که اکنون دارید توسعه خواهد داد و شما را به شخصی مبدل تبدیل خواهد کرد که هیچ سازمانی قادر نخواهد بود به راحتی از روی تخصص شما عبور کند. این نکته که قادر هستیدDBA وMBA را به عنوان رشته دوم همراه با رشته اصلی خود امتحان دهید نیز قابل توجه است. هرچند DBA وMBA ارزشی ورای رشته های تخصصی و فنی در دنیای امروز دارد.
زمینه های فعالیت فارغ التحصیلان DBA وMBA
فارغ التحصیلان این دوره با فراگیری دانش و فنون مدیریت قادر خواهند بود در زمینه های ذیل فعالیت نمایند: اداره امور واحدهای ستادی سازمانهای تولیدی و اجتماعی در جهت کمک به مدیران این سازمانها برای اداره موثرتر سازمانهای خود اداره و راهبری موثر و کارآمد یک سازمان یا یک بخش تخصصی از آن بخش های تولید، تحقیق و توسعه، مالی ، فروش،پرسنلی و اطلاعات. ایجاد تحول در یک بخش تخصصی سازمان با تجدید تشکیلات، رویه ها و شیوه های اداری آن بخش کارآفرینی در یک سازمان برای شروع فعالیت های جدید یا ایجاد و اداره سازمانهای جدید طراحی تحول در کل یک سازمان و رهبری و هدایت تحولات کلی بعد از کسب تجربیات مدیریتی. اگر به بازار کارDBA وMBA در ایران نظر بیافکنیم ایران حداقل تا ۱۰ سال آینده نیازمند متخصصین این رشته خواهد بود. این پیش بینی با توجه به تراکم زیاد مهاجرت فارغ التحصیلان این رشته از کشور برای کار یا ادامه تحصیل در خارج کشور و نیاز شدید سازمان های بزرگ و اقتصادی و شرکت های دولتی و خصوصی که تعدادشان کم هم نیست بسیار با وسواس صورت گرفته است اما بازار کار DBA وMBA درخارج از کشور نیز از جایگاه مطلوبی برخوردار است و کشورهای آمریکا و کانادا در جذب متخصصین این رشته درنگ نمی کنند.از خطر نترسند که بسیاری از دانشجویان این رشته از همان ابتدای تحصیل دعوت به کار می شوند. کسانی که دارای مدرک DBA وMBA می باشند وارد عرصه مدیریت می شوند و در سطوح مختلف مثل مدیر تولید یا بازاریاب یا مدیر مالی مشغول به کار می شوند یا نهایتاً مدیر عامل شرکت می شوند گروه دوم وارد کار مشاوره می شوند. برخی در شرکت های مشاوره مدیریت کار می کنند و گروهی به عنوان کارشناس مثلا تحلیلگر مالی یا تحلیلگر بازار یا متخصص نیروی انسانی بدون اینکه وارد کاراجرایی شوند در سازمانها کار می کنند گروه سوم که درصد کمی هستند ممکن است ادامه تحصیل بدهند و دکترا دریافت کنند و استفاده شوند. رویکرد کنونی دنیا،رویکرد کارآفرینی است به این معنا که ما باید فارغ التحصیلان DBA وMBA را تشویق کنیم تا خودشان کسب و کار راه بیاندازند.
دانستنیهای دربارهDBA وMBA
آیامی دانید در حال حاضر طبق آخرین آمار ۶۰ هزار نفر فارغ التحصیل DBA وMBA هستند.
آیا می دانید بعد از آمریکا انگلستان اولین کشوری بود که DBA وMBA را ایجاد کرد.
آیا می دانید حقوق کسانی که DBA وMBA خوانده اند در آمریکا ۵/۳ برابر کسانی که با همان تحصیلات و سن در موقعیت های دیگری کار می کنند.
آیا میدانیدکه DBA وMBA پرهزینه ترین رشته دانشگاهی در خارج از کشور است و هزینه سالانه آن در برخی دانشگاهها به ۰۰۰/۷۰ دلار در سال می رسد
آیا می دانید که DBA وMBA در دانشگاه هاروارد تنها رشته ای است که به دلیل اطمینان از اشتغال خوب فارغ التحصیلان آن در آینده تحت پوشش کامل وام CITIBANK آمریکا قراردارد و دانشجویان کلیه هزینه های خود را از آنجا تامین می کند؟
آیا می دانید که اکثر دانشگاه های آمریکا کانادا و اروپا به دلیل تقاضای بسیار بالای داخلی به اتباع خارجی جهت DBA وMBA پذیرش نمی دهند؟
چه کسانی برای DBA وMBA اقدام نکنند!
اگر از ثروت خوشتان نمی آید.
اگر روحیه رهبری ندارید و نمی خواهید همیشه پیرو باشید.
اگر فکر می کنید موفق شدن یا ثروتمند شدن شانسی است.
اگر از شهرت خوشتان نمی آید و یا قدرت ریسک معقول ندارید.
اگر فکر می کنید نمی توان بدون سرمایه و نفوذ یک شرکت بزرگ به وجود آورد.
و اگر با روحیه ای متواضع حاضر به تلاش برای رسیدن به اهداف متعالی نیستید بهتر است در رشته دیگری ادامه تحصیل دهید.
ضرورت و اهمیت DBA وMBA
توسعه کشور و ارتقاء استاندارد زندگی در آن مستلزم بهبود و ارتقاء کیفیت مدیریت در سازمانهای اقتصادی و اجتماعی است. با بهبود مدیریت است که میتوان بهره وری را افزایش داد و از ظرقیت ها و امکانات موجود کالا و خدمات بیشتری را تولید نمود و ظرفیتهای زیادتری را بوجود آورد. بهبود مدیریت نیز مستلزم آگاهی و تسلط به دانش مدیریت است. امروزه مدیریت به عنوان یکی از شاخه های معرفت بشری پیشرفت زیادی نموده است و آموزش و تحقیق در زمینه آن گسترش فراوانی یافته است. با توجه به اهمیت مدیریت در رشد و ارتقاء سازمانها و جوامع، نظامها یا آموزش عالی کشورها آموزش و تحقیق در حوزه مدیریت را از نظر کیفی و کمی به سرعت توسعه داده اند.
سرفصلهای مدیریت حرفه ای کسب و کارDBA
۱- یررسی اقتصاد طرحهای صنعتی ۲- مدیریت استراتژیک منابع انسانی ۳- فضای اقتصادی کسب و کاربین الملل ۴- فلسفه علم و روش تحقیق کیفی ۵ – قوانین کسب و کار بین الملل ۶- حسابداری و کنترل مالی پیشرفته ۷- مدیریت خط تولید و ریسک ۸- فرآیند خط مشی گذاری و تصمیم گیری کاربردی ۹- آیین نگارش پایان نامه ۱۰-سمینار در مسایل عمومی مدیریت ۱۱- مدیریت تشویقی پیشرفته ۱۲- مدیریت پروژه پیشرفته ۱۳- پایان نامه
۲۱ روش عالی برای ساختن کسب و کار پرسود
رقابت برقرار است. هرگز تا به امروز رقابتی در کسبوکار تا به این حد وجود نداشته است و حتی شدت رقابت در ماهها و سالهای آتی بیشتر خواهد شد. برایان تریسی مانند شما نیز مسئول همه ی زمینه های ایجاد و مدیریت کسب و کاری موفق بوده است. برایان با مشتریان ملاقات داشته است، فروش انجام داده و وصولیها را پرداخت کرد. او از بانک قرض کرده است. شخصاً وامهایش را ضمانت کرده است و شب بیدار مانده است تا بفهمد چگونه باید حقوق کارمندانش را پرداخت کند. برایان چندین کسب و کار را با یک ایده و مقدار کمی پول قرضی از ابتدا تأسیس کرده است. او بهترین ایده هایی که تا به حال برای داشتن کسب و کاری پرسود کشف شده است را مورد مطالعه قرار داده است و به کار بسته و او این استراتژیها را به دهها و هزاران تاجر و مؤسسان شرکتها در کل جهان یاد داده است. او در این فرآیند میلونر خودساختهای شده است، شما نیز میتوانید با به کار بستن این ۲۱ ایده برای سودهی بیشتر، خود را از سالها کار سخت و ناامیدی رها سازید. این ایده ها میتوانند زندگی تجاریتان را برای همیشه تغییر دهند.
مقدمه
من برایان تریسی هستم. در ۲۵ سال گذشته، من با بیش از صدها کسب و کار کوچک و بزرگ، از شرکتهای کارآفرینی تازه کار گرفته تا شرکتهایی که در لیست ۵۰۰ شرکت برتر بودهاند، کارکرده ام. هزاران کتاب و مقاله مطالعه کرده ام، مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی گرفتهام، و به بیش از پانصد کسبوکار و سازمان مختلف مشاوره داده ام. به آنها کمک کردم تا با به کار بستن ایدههایی که در این برنامه خواهید آموخت، میلیونها دلار از داراییهایشان را حفظ کنند یا میلیونها دلار به داراییهایشان بیفزایند. واقعیت این است که هشتاد درصد از سود در هر رشتهای، نصیب بیست درصد از کسب و کارهای آن صنعت میشود. برخی از شرکتها که محصول یا خدماتی کاملاً مشابه را درهمان بازار میفروشند، ده برابر شرکتهای دیگر درآمد دارند. سؤال این است که چرا برخی از شرکتها نسبت به شرکتهای دیگر درآمد بیشتری دارند؟
میدانیم که بین عملکرد یک شرکت و سودآوری رابطه ی علت و معلولی برقرار است. اگر شما نیز همان کارهایی را بکنید که شرکتهای پرسود انجام میدهند، به زودی سودیکه شرکتهای پرسود میکنند را دریافت خواهید کرد. به بیان دیگر، سودآوری قابل پیش بینی است، به شرطی که بفهمید چرا و چگونه این سودآوری در کسبوکار یا صنعتتان اتفاق میافتد. شاید مهمترین عامل تعیین کننده در سوددهی یک شرکت، نحوه ی تفکر مدیر و رهبر آن شرکت باشد. در شرکتهای پرسود، افراد در ردهی بالا، هر روز در تمام مدت روی عملکرد، کسب نتایج و سوددهی متمرکز هستند.
طبق بررسی مؤسسه ی مدیریت، مهمترین خصوصیتی که یک مدیر میتواند در خودش ایجاد کند، انعطافپذیری است. در دورانهای پرتلاطم و تغییرات سریع مثل امروز، توانایی شما برای اینکه سریع و انعطافپذیر بمانید، برای بقا و موفقیت کسبوکارتان کاملاً بهترین ابزار فکری برای انعطافپذیری دائمی، چیزی است که من نامش را تفکر بر مبنای صفر گذاشتهام. لازمهاش این است که دائماً این سؤال را از خودتان بپرسید: “در کارهایی که امروز در کسبوکارم انجام میدهم، آیا کاری هست که با دانستن چیزهایی که حالا میدانم (اگر امروز دوباره میخواستم انجام دهم) اصلاً شروعش نمیکردم؟
هرگاه در محصولات، خدمات یا افرادتان، با استرس، ناکامی، مقاومت یا نتایج ضعیف مواجه هستید، باید دست نگه دارید و این سؤال را از خودتان بپرسید: “آیا در کارهایی که امروز در کسب و کارم انجام میدهم، کاری هست که با دانستن چیزهایی که حالا میدانم (اگر امروز دوباره میخواستم انجام دهم) اصلاً شروعش
نمیکردم؟”ناتوانی در متوقف کردن کارهایی که دیگر جواب نمیدهند و همچنین مرخص کردن افرادی که دیگر کارایی ندارند، اولین دلیل شکست در کسبوکار است. از طرف دیگر، توانایی شما در داشتن سرعت و انعطافپذیری در مواجهه با این جو پویای بازار، کلید موفقیت شما و کسب و کارتان است. برای عملی کردن این ۲۱ اصل قدرتمند، باید امکان این مسئله را بپذیرید که ممکن است در موقعیت کنونی عملکرد فعلیتان دیگر نتیجه ندهد یا به خوبی گذشته ثمربخش نباشد.
باید یاد بگیرید که تا پایان زندگی کاریتان، بارها و بارها این سه جمله را تکرار کنید:
اول اینکه باید یاد بگیرید بگویید: “تصمیمم درست نبود.” بر اساس بررسی عملکرد بهترین مدیران، در هر صورت با گذشت زمان معلوم میشود دست کم هفتاد درصد از تصمیمهایتان اشتباه بوده اند. هر چه زودتر متوجه شوید که در مسیر اشتباه قرار دارید و آن را بپذیرید زودتر برمیگردید و سریعتر به مقصدتان در زمینه رشد کاری و سوددهی بالا میرسید.
دوم اینکه باید حاضر باشید بگویید: “من اشتباه کردم.” واقعیت این است که معمولاً اطرافیانتان میدانند با اشتباه مواجه شدید. هر چه زودتر قبول کنید که اشتباه کردهاید و هر چه زودتر آن اشتباه را هر چه که بود متوقف کنید، سریعتر به سمت هدفهای واقعیتان پیش خواهید رفت. یکی از کلیدهای اصلی موفقیت در کسبوکار، سرمایه گذاری و زندگی این است که هرگاه فهمیدید مسیر اشتباهی را میپیمایید، جلوی ضرر را بگیرید.
سومین جمله ای که باید یاد بگیرید بارها و بارها بگویید این است که: “نظرم عوض شد” یک مدیر برتر همواره حاضر است در برابر اطلاعات جدیدی که ایدههای قدیمی یا روشهای مرسوم انجام کار را زیر سوال میبرند نظرش را عوض کند. هر چه سریعتر نظرتان را تغییر دهید و به سراغ کاری برگردید که نتیجه میدهد، تنش کمتر و کارایی بیشتری خواهید داشت.
هرگاه تصمیم بگیرید که عملکرد، نتیجه و سوددهی بیشتر را به عنوان بالاترین هدفتان در مدیریت کسبوکار قرار دهید و حاضر باشید چیزهایی را که نتیجه نمیدهند رها کنید تا چیزهای جدیدی را امتحان کنید که حتی ممکن است نتیجه ی بهتری داشته باشند، در مسیر پرسود کردن کسب و کارتان خواهید بود.
این شما و این هم ۲۱ ایده برای پرسود کردن کسب و کار که بر اساس بیش از پنجاه سال تحقیق روی هزاران شرکت به دست آمده است. نبود هرکدام از این ۲۱ ایده به تنهایی، میتواند به سوددهیتان آسیب بزند و حتی منجر به سقوط شرکت شود.
۱- برای کسب و کارتان یک رسالت روشن ایجاد کنید
برای اینکه شما، کسب و کار و افرادتان کارایی بالایی داشته باشید، همه نیاز به یک تصویر ذهنی روشن دارید تا بدانید این کسب و کار به دنبال چیست و به کجا میرود. اولین سؤالی که باید در هنگام تعیین رسالتتان پاسخ بدهید، این است: “اصلاً چرا کسب و کار شما وجود دارد؟”
رسالت همیشه باید از این لحاظ تعریف شود که کسبوکارتان چگونه به بقیهی افراد خدمت میکند و سود
میرساند. یک شرح رسالت خوب، شامل روشی است که رسالت از آن راه عملی میشود؛ به علاوه شرح رسالت خوب، شامل معیار است که شخص ثالث بیطرف بتواند طبق آن معیار ارزیابی کند که آیا این کسب وکار مطابق رسالاتی که برای خودش تعیین کرده بود، پیش میرود یا نه.
در بررسی شرکتهایی که کنت بلانچارد آنها را “پانصد شرکت برتر” نامیده، تحلیلگران دریافتند که شرکتهایی که در سی سال اخیر جزء بیست درصد برتر هر صنعتی بودهاند ارزشها و اصول مکتوب و روشنی داشته اند که همه از آنها آگاه و به آنها متعهد بودهاند. گذشته از این، شرکتهای موفق شرح رسالتی هم داشتهاند که همه در مورد آن توافق داشتهاند. بررسیها نشان داد که سایر شرکتها هم دارای ارزشها و رسالتهایی بوده اند. اما یا مکتوب نبودهاند یا هیچ کس نمیدانسته که آن رسالتها چه هستند. به عنوان مثال، جهت رقابت برای دریافت جایزه ی کیفیت بالدریج، باید یک فرم پذیرش پنجاه صفحهای را پر کنید و در ادامه، بازرسان بالدریج را دعوت کنید تا به مدت چندین ماه در شرکتتان پرسه بزنند. بازرسان این اختیار را دارند که جلوی هر کارمندی در هر ردهای که باشد را بگیرند و از او بپرسند که ارزشها، چشم انداز و رسالت شرکت چیست؟! جالب اینجاست که حداقل ۹۵ درصد از کارمندانی که بازرسان بالتدریج از آنها سؤال میپرسند، باید بتوانند بودن اینکه به نوشتهای مراجعه کننده جواب سؤالات را بدهند.
تعیین یک رسالت مشخص برای شرکتتان بر مبنای ارزشهایی که به آن ها اعتقاد دارید و حاضر نیستند از آنها بگذرید، معادل این است که قبلا از ساخت یک بنا، زیر بنای بتونی عمیقی برایش بسازید. آنچه مایه ی دلگرمی است، این است که هر لحظه که بخواهید، میتوانید برگردید و این زیر بنا را بسازید و آیندهی کارتان بر یک پایه ی مستحکم بنا کنید.
پس ارزشهای سازمانی شما چیست؟ تصویر ذهنی شما برای شرکتتان در سالهای آینده چیست؟ رسالتتان چیست و از کجا خواهید فهمید که رسالتتان عملی شده یا نه. شرکتتان ازابتدا به چه دلیلی به وجود آمده است؟ سازمان شما متعهد است چه خدمت بزرگی را به دنیا ارائه کند؟ اینها مهمترین سؤالها برای ایجاد یک کسب و کار پرسود هستند.
۲- دقیقاً تعیین کنید در چه کسب و کاری هستید
واقعاً تعجب آور است که تعداد زیادی از افراد با اینکه از صبح تا شب مشغول کسبوکارشان هستند، ولی دقیقاً نمیدانند در چه کسبوکاری هستند. دقت کنید که همیشه کسبوکارتان را از دیدگاه مشتریتان تعریف کنید. کسب و کارتان را از این دیدگاه تعریف کنید که محصول یا خدماتتان چه کاری برای مشتریتان انجام میدهد. محصول یا خدماتتان چه تأثیری بر زندگی و کار مشتریتان دارد؟ مشتریان با استفاده از محصول یا خدمات شما به چه چیز دست مییابند که از آن لذت میبرند؟
به عنوان مثال روزگاری مسیرهای ریلی تمام کارهای حمل و نقلی آمریکا را انجام میدادند و شرکتهای خطوط ریلی، کسب و کار خودشان را “صنعت مدیریت خطوط ریلی” تعریف میکردند. درحالی که هدفشان باید این میبود که مسافر و بار در مسیرهای طولانی به بهترین شکل ممکن و با مناسبترین قیمت جا به جا کنند. اما چون تصویر ذهنی آنها از کسب و کارشان خیلی محدود بود، شرکتهای اتوبوسرانی، کامیونرانی، کشتیرانی و در نهایت شرکتهای هواپیمایی وارد عرصه شدند و به ویژه در زمینههای پرسودی هم چون جابه جایی افراد و بستههای پستی، بر صنعت حمل و نقل تسلط یافتند.
حال، شما از دیدگاه مشتریتان در چه کسبوکاری هستید و با توجه به نحوهی پیشرفت امور در صنعتتان، در آینده در چه کسبوکاری خواهید بود یا باید در چه کسبوکاری باشید تا در این محیط پرتکاپو و رقابتی دوام بیاورید و پیشرفت کنید؟ و بلاخره میخواستید در حوزه کاریتان پیشرو و تغییرات اساسی در حوزه کاریتان ایجاد کنید وارد چه کسب و کاری میشدید؟
به یاد داشته باشید بهترین راه برای پیشبینی آینده، خلق کردن آن است. همان طور که مایکل کامدی،برنامه ریز راهبردی مشهور، گفته است: “آنهایی که برای آینده برنامه ریزی نمیکنند، آیندهای نخواهند داشت.”
هر کسب و کاری که امروز در آن هستید، احتمالاً در سالهای آینده به طور چشمگیری تغییر خواهد کرد. وظیفهی شما این است که حاکم بر این تغییر باشید، نه قربانی آن. این که دقیقاً مشخص کنید در چه کسب و کاری هستید و حاضر باشید تغییرات لازم را اعمال کنید تا به یک بازیگر اصلی در این کسب و کار تبدیل شوید، یک کلید اصلی برای رسیدن به سود بیشتر است.
۳- دقیقاً تعیین کنید مشتریتان چه کسانی است
این سؤال اصلی در همه ی فروشهای بازاریابی و سوددهی است. توانایی پاسخ دادن دقیق به این سؤال که “مشتری من کیست؟” تعیین کنندهی اصلی موفقیت کسب وکارتان است. مشتریتان را با دقت و درستی کامل مشخص کنید. به عنوان مثال مشخص کنید که سن مشتری شما چقدر است؟ چه تحصیلاتی دارد؟ درآمدش چقدر است؟ در کسبوکار، شرکت یا صنعتش چه جایگاهی دارد؟ چه مبانی ارزشی، چه فلسفه و چه پیشینهای دارد؟ مشتریتان از لحاظ جغرافیایی دقیقاً در چه مکانی قرار دارد؟ در کدام کسب و کارها یا سازمانهای ویژه مشغول به کار است؟ به خصوص اینکه مشتریتان چه چیزی را ارزش به حساب میآورد؟ مشتری شما برای چه چیزی حاضر است پول بدهد؟ مشتری شما چه چیزی ر امیخواهد یا چه چیزی را انتظار دارد که در حال حاضر از طریق فرد دیگری به دست نمیآورد؟ چرا مشتری بالقوهتان از شرکتهای رقیبتان خرید میکند؟ چه باید بکنید تا کسانی که مشتری شما نیستند، به جای محصول یا خدمات رقیبتان، به سراغ محصول یا خدمات شما بیایند؟ چه مزیتهای خاصی میتوانید به آنها بدهید؟
همیشه درباره مشتری وبازارتان تفکر بر مبنای صفر را به کار ببرید. اگر در حال حاضر با محصولات و خدمات فعلی در خدمت این بازار نبودید، آیا امروز دوباره همین کار را شروع میکردید؟ فردا، سال بعد و پنج سال بعد احتمال دارد مشتریتان چه کسانی باشند؟ اگر محصول یا خدماتی را که ارائه میکنید را تغییر بدهید، چه کسی ممکن است مشتری شما باشد؟ اگر بخواهید کسب و کارتان در آینده پرسود باشد چه مشتریانی را باید به سمت خود جذب کنید؟ و بلاخره باید در کسب و کارتان چه تغییری بدهید تا مشتریان فردایتان را نگه دارید و آنها را جذب کنید؟ احتمالاً این مهمترین سؤالی است که برای ایجاد و حفظ یک کسب و کار پرسود، هر روز میپرسید و پاسخ میدهید.
۴- یا مزیت رقابتی ایجاد کنید یا اصلاً رقابت نکنید
این مسئله اهمیت زیادی دارد. بقای کسب و کارتان به توانایی شما در ایجاد و حفظ یک نوع مزیت رقابتی قابل توجه بستگی دارد. شرکت شما چه کاری را بسیار خوب انجام میدهد؟ در کدام بخش کارایی بالایی دارد؟ حوزه ی برتری محصول یا خدمات کلیدیتان کدام است؟
مزیت رقابتی شما آن جنبه از محصول یا خدماتتان است که به شکلی شما را برتر از رقیبتان میکند. حوزه ی مزیت رقابتیتان همیشه از این لحاظ تعیین میشود که مشتریتان چه چیزی را میخواهند و به چه چیزی نیاز دارند و حاضر هستند برای آن پول بدهند. هر شرکتی که دوام میآورد و رونق پیدا میکند، یک مزیت رقابتی مشخص و باارزش دارد که مشتری تشخیص میدهد و برایش ارزش قائل است. هر شرکتی که دچار مشکل میشود، یا مزیت رقابتیش را نسبت به رقیبان دربازار از دست داده است یا اینکه هرگز مزیت رقابتی نداشته باشد.
توانایی شما در ایجاد، نگهداری و محافظت از مزیت رقابتیتان، پیش نیاز کاملاً ضروری برای رشد و سوددهی بالای شرکت است. از آنجایی که بازارتان نیز به سرعت تغییر میکند، باید پیوسته بپرسید: “این طور که اوضاع پیش میرود، فردا مزیت رقابتی ما چه خواهد بود؟” اگر بخواهید به اوج حوزه ی کاریتان برسید، مزیت
رقابتیتان چه باید باشد؟ اگر بخواهید در محصول یا خدماتی که ارائه میکنید تغییرات لازم را بدهید، مزیت رقابتیتان چه میتواند باشد؟
جک ولچ، مدیر کل جنرال الکتریک، به دلیل این اعتقادش معروف است که باید در صنعتتان یا شماره ی یک باشید یا شماره دو. در غیر این صورت باید کار فعلیتان را رها کنید و منابعتان را در جایی متمرکز کنید که شمارهی یک یا دو بودن برایتان امکان پذیر باشد. او میگوید “اگر مزیت رقابتی ندارید، رقابت نکنید.”
مزیتهای رقابتی اصلی امروز عبارتند از: سرعت بیشتر، قیمت کمتر، سادگی بیشتر یا هر سه مورد همراه خدمات عالی و به موقع به مشتری. همه شرکتهای موفق و پرسود، محصول و خدمات با کیفیت ارائه میکنند و در این کار، سرعت عمل دارند؛ گذشته از آن، خدمات عالی به مشتری میدهند که آن را هم دائماً بهتر میکنند. به این دلیل است که آنها در صنعت شان در زمرهی پرسودترین شرکتها هستند و بیشترین رشد را دارند. شما هم باید همین طور باشید.
۵- به کسب و کارتان نگاهی بلند مدت داشته باشید
توانایی شما در تفکر صحیح در مورد کسب وکارتان در امروز و کسب و کارتان در آینده، تأثیر زیادی بر موفقیت و سوددهی فعلی شرکتتان دارد. همه مدیران برجسته، تفکر بلند مدت دارند. در ذهنشان پنج سال بعد را طرح ریزی میکنند و تصور میکنند که در آن زمان میخواهند کجا باشند و باید چه بکنند تا به هدفها برسند. بهترین کاری که امروزه در مورد برنامه ریزی راهبردی در حال انجام است، کار”گری همل” و ” سی کی پراهلد” است. کمکی که آنها به تفکر بازرگانی کرده اند، حول این ایده است که “برای اینکه در آینده در زمینه ی کاریتان پیشرو باشید، باید شایستگیهای محوری خاصی را در خودتان ایجاد کنید که احتمالاً امروز آنها را ندارید” کلید تفکر راهبردی بلند مدت این است که شایستگیهای محوری را که نیاز خواهید داشت، شناسایی کنید و بلافاصله شروع کنید به ایجاد یا به دست آوردن آن شایستگیهای محوری تا در بازار و رقابت آینده، جایگاه محکمی داشته باشید. “پیتر دراکر”، مشاور مدیر میگوید که هرگز چیزی را پیشبینی نمیکند، او تنها بررسی میکند که همین حالا اوضاع چگونه پیش میرود و پیآمدهای احتمالی را در سالهای آینده تشخیص میدهد. شما هم باید همین کار را بکنید. جریانهای موجود در کسب و کارتان چیست؟بر اساس چیزهایی که امروز میدانید، بازارتان به کدام جهت حرکت میکند؟ در مورد مردم، تکنولوژی، محصول، خدمات، امور مالی و رقابت، بازارتان چه تغییری میکند؟ سه تا پنج سال آینده، چه تواناییها و مهارتهای جدیدی را لازم خواهید داشت تا بتوانید در رأس حوزه ی کاریتان باشید؟ امروز باید چه قدمهایی بردارید تا شروع کنید به ایجاد آن دسته از تواناییها و مهارتهایی که فردا لازم شان خواهید داشت؟ وظیفه ی شما این است که عقب بایستید، به آینده بیندیشید و بعد شروع کنید به برداشتن گامهای کوتاه مدت تا بتوانید در بلند مدت سوددهی خود را تضمین کنید. توانایی تفکر بلند مدت، هیچ گاه به اندازه امروز مهم و ارزشمند نبوده است. این یک کلید واقعی سوددهی است.
۶- حتماً شنیدهاید که میگویند وقتی رشته ی کار از دست میرود، اصلاً یادتان نمیآید از اول قصد انجام چه کاری را داشتهاید. به دلیل تلاطم بازار امروز، کار بیشتر مدیران و رئیسان تا حد امور اجرایی صرف تنزل پیدا کردهاند. تقریباً شبیه آتش نشانها که هر روز فقط منتظر بحرانهایی هستند، کار میکنند. همیشه ذهنشان درگیر مشکلات کوتاه مدت است و نیازمند رسیدن به نتایج کوتاه مدت اجرایی هستند. تصمیم دارند که وقت بیشتری برای فکر کردن و برنامه ریزی برای آینده اختصاص دهند، اما به نظر میآید هیچ وقت فرصتش را پیدا نمیکنند. هیچ وقت فرصت ندارند و گرفتارتر از آن هستند که بتوانند بین کارهایشان وقتی را برای این منظور خالی کنند، ولی شما قرار نیست این گونه باشید. شما باید برای خود و هر جزء از کسب و کارتان هدفهای مشخصی تعیین کنید. در حقیقت شاید مهمترین مسئولیت شما نسبت به افرادتان این باشد که به آنها احساس روشن جهتدار بودن بدهید. آنها به این احساس نیاز دارند تا بتوانند بالاترین کاراییشان را داشته باشند و بدون آن، نمیتوانند بهترین باشند. در واقع به گفته روانشناسان، بزرگترین چیزی که در دنیای کار، انگیزه را از بین میبرد، این است که ندانیم چه توقعی از ما وجود دارد یا هدفها برایمان روشن نباشد. یک فرمول سادهی پنج قسمتی برای ایجاد احساس جهتدار بودن وجود دارد که میتوانید تا پایان دورهی کاریتان از آن استفاده کنید. این فرمول امراف خوانده میشود. این ۵ حرف عبارتند از اهداف، ماموریتها، راهبردها، اولویتها و فعالیتها. اجازه دهید با کلمه هدف شروع کنیم. هدف جایی است که میخواهید در پایان یک دوره مشخص زمانی به آنجا برسید، مثلاً هدفتان میتواند یک مقدار مشخص فروش یا یک میزان مشخص سوددهی در پایان فصل یا پایان سال باشد.
حرف “م” مربوط میشود به ماموریتها: اینها هدفهایی فرعی هستند که باید به آنها برسید تا بتوانید به هدفهای بلند مدتتان دست پیدا کنید. اگر هدف یک سالهتان رسیدن به مبلغ معینی سود باشد، ماموریتتان میتواند در زمینه های فروش، بازاریابی، توزیع، تولید، کنترل هزینه ها، توسعهی نیروی انسانی، فنآوری و موارد مشابه باشد. با دستیابی به این ماموریتها به هدفهایتان نیز خواهید رسید.
سومین حرف از “امراف” یعنی “ر” مربوط میشود به راهبردها. راهبرد شما روشی است که در مسیر دستیابی به هدفتان، برای به انجام رساندن ماموریتهایتان از آن استفاده میکنید؛ مثلاً در مورد فروش، میتواند ایجاد یک گروه فروش در داخل شرکت بوجود آورید یا راهبردتان میتواند این باشد که همهی فعالیتهای مربوط به فروش را از طریق قرارداد به یک شرکت تخصصی فروش واگذار کنید. در یک راهبرد فروش ممکن است راهبردهای فرعی متعددی وجود داشته باشد.
چهارمین حرف از “امراف” “الف” است و به اولویت ها مربوط میشود: چه کارهایی را باید در ابتدا و چه کارهایی باید در ادامه راه انجام دهید؟ کدام اقلام مهمترند و کدام اقلام اهمیت کمتری دارند؟ همواره باید برای امور اولویت تعیین کنید.
آخرین حرف در “امراف” ، “ف” است که مربوط میشود به فعالیتها: اینها کارهای مشخص روزانه هستند که کاملاً آشکار و براساس معیارهای عملکرد و مهلت مشخص، به افراد مشخص واگذار میشوند. اگر درمورد این روند به اندازه کافی فکر کرده باشید، خواهید فهمید که هر فعالیت، بر اساس اولویتهای فعلی تعیین میشود. رعایت این اولویتها باعث میشود راهبردتان عملی شود. هنگامی که راهبردهایتان عملی شوند، ماموریتهایتان به درستی انجام میشوند و در پایان دورهی زمانی مورد نظرتان به اهدافتان، که میزان مشخصی از فروش یا سوددهی بوده، دست پیدا خواهید کرد. یکی از خصوصیتهای اصلی مدیران در کسب و کارهای پرسود این است که همیشه به صورت راهبردی، فکر و عمل میکنند. آنها همواره با نقشه و تدبیر عمل می کنند. همیشه به آینده و کارهای زیاد و متفاوتی که میتوانند انجام بدهند تا آیندهی دلخواهشان را به واقعیت تبدیل کنند، فکر میکنند.
۷- بر حوزههای اصلی سودآور تمرکز کنید
یکی از کلیدهای سوددهی بالا در کسب و کارتان این است که زمان و انرژیتان را هر چه بیشتر بر تولید و توزیع محصولات و خدماتی متمرکز کنید که بیشترین سود ممکن را برای سازمانتان تولید میکنند. یکی از دلایل شکست در کسبوکار این است که سازمانها بیش از اندازه تنوع ایجاد میکند، منابع و انرژیاش را بین محصولات متعددی پخش میکند و سرانجام چیزهای زیادی تولید میکند که تنها مقدار ناچیزی به سود نهایی شرکت اضافه میکند. درست میفهمید که منظورم چیست. شرکتهای زیادی هستند که محصولات و خدمات زیادی را با قیمتهای متعدد با روشهای متعدد و به بازارهای متعدد عرضه میکنند. راه حل مناسب برای شما این است که منابع سازمانیتان را بر آن زمینههای خاصی متمرکز کنید که در آن ها بالاترین میزان سوددهی وجود دارد. همه محصولات و خدماتی را که ارائه میکنید فهرست کنید. همهی هزینههایی را که برای آوردن آن محصول یا خدمات به بازار وجود دارد، محاسبه کنید. میزان فروش آن محصول را بسنجید و بعد مشخص کنید از هرکدام از این محصولات و خدماتی که ارائه میکنید دقیقاً چه مقدار سود عایدتان میشود. اگر تا به حال این تحلیل را انجام نداده باشید، بسیار شگفت زده خواهید شد و خواهید فهمید که اگر دوازده محصول و خدمات دارید، یکی از آنها بیشتر از تمام موارد دیگر سود میدهد. خواهید فهمید که بیست درصد محصولات و خدماتتان، هشتاد درصد همه سود کسبوکارتان را تولید میکند. گذشته از آن، خواهید فهمید که هشتاد درصد محصولات و خدماتتان که فقط بیست درصد سودتان را ایجاد میکنند، احتمالاً هشتاد درصد هزینه ی عملیاتی را نیز مصرف میکنند. وقتی این تحلیل را انجام میدهید، معمولاً شگفت زده یا شوکه خواهید شد. پس از این مرحله ها، از آن جایی که تفکر بلند مدت دارید، باید بپرسید: محصولات و خدمات پرسود فردا چه هستند؟ جریانهای بازار کدامند؟ امروز چه کاری باید انجام دهیم تا به موقعیتی برسیم که بر بازارهای پر سود آینده تسلط داشته باشیم؟ این یکی از کلیدهای بزرگ سوددهی است.
۸- هدفهای روشنی برای عملکردتان تعیین کنید
به یاد داشته باشید که “تنها آن کاری به انجام خواهد رسید که قابل اندازه گیری باشند” شما به هدفهای روشنی برای عملکردتان نیاز دارید، هدفهایی که قابل سنجش و اندازه گیری باشند. نمیتوانید به هدفی که نمیبینید، شلیک کنید.
جالب است که افراد زیادی در هر سازمان وجود دارند که هیچ تصوری از چگونگی اندازهگیری و سنجش عملکردشان ندارند. این یکی از عوامل تضعیف روحیه، موفقیتهای اندک و احساس نارضایتی است.
در وجود انسان چیزی هست که “میل ناخودآگاه به تکامل” نامیده میشود. افراد برای رسیدن به احساس رضایت در هر فعالیتی، نیاز به یک شروع، میانه و پایان دارند. یکی از مهمترین وظیفه های شما این است که برای هر کار و فعالیتی، معیارهایی برای عملکرد تعیین کنید. برای عملی شدن هرکدام از امور، مسئولیت، برنامه اجرایی و مهلتهای مشخص تعیین کنید. بعد کار شما این است که مطمئن شوید همه کاری را که قرار بوده انجام شود، طبق معیارهای لازم و در زمان بندی تعیین شده انجام شود.
سازمانهایی که سطح عملکرد و سوددهی بالایی دارند شرکتهایی هستند که در آنها همه درست میدانند باید چه کاری بکنند، چه زمانی باید آن را انجام بدهند و چگونه عملکردشان سنجیده خواهد شد. در شرکتهای برتر، همهی پاداشها و اضافه حقوقها به عملکرد مشخص و قابل سنجش بستگی دارد. این مسئله در همه ی افردای که در مسیر دستیابی به این هدفهای مشخص حرکت میکنند سطح بالایی از انگیزه، تعهد و اشتیاق ایجاد میکند.
۹- با سرکشی به قسمتهای مختلف بر امور شرکت مدیریت کنید.
بهترین مدیران اجرایی، ۷۵ درصد وقتشان را به راه رفتن در شرکت و تعامل با کارمندانشان اختصاص
میدهند. این کار باعث میشود بسیار پیش از آن که گزارشهای ماهیانه به دستشان برسد، بتوانند بازخوردهای دقیق وبه موقعی از آن چه واقعاً در جریان است کسب کنند.
“لوگرستنز” پس از آن که مدیر آی.بی.ام شد، وضعیت این شرکت را طی یک سال کاملاً تغییر داد. روش کار او این بود که کاغذ بازیهای اداری را از دوش مدیران فروش برداشت و آنها را همراه فروشندگانشان به میدان فرستاد تا با مشتریهای خود ملاقات کرده، فروش انجام دهند. او میگوید: “در تحلیل نهایی تنها افزایش درآمد بالا باعث افزایش سوددهی میشود.” آی.بی.ام در کمتر از یک سال کاملاً دگرگون شد.
دست کم هفتهای یک بار با کارکنان جلسه تشکیل دهید. درباره این صحبت کنید که هر کسی چه کاری انجام میدهد و امور چگونه پیش میرود. به طور منظم با کارمندان، جلسه های انفرادی داشته باشید و اگر امکان دارد، این کار را هر روز انجام دهید، حتی اگر به مدت چند دقیقه باشد. در اتاقتان را باز بگذارید و اجازه دهید ارتباطات همیشه جریان داشته باشد. به این ترتیب، از هر مسئلهای که اتفاق میافتد با خبر خواهید شد و همیشه در جایگاهی هستید که هر وقت مصلحت یا ضروری باشد که واکنش سریعی نشان بدهید، میتوانید سرعت عمل داشته باشید.
این یکی از کلیدهای اصلی سوددهی بالاست.
۱۰- فکر و ذهنتان را به خدمات مشتریان بدهید.
نحوهی برخورد کارمندان با مشتری، ارتباط مستقیمی با طرز تفکر مدیران دارد، به عنوان مثال در سازمانهای ممتاز، اشخاصی که در پستهای کلیدی هستند به مشتریان به چشم افرادی نگاه میکنند که از هر نظر خاص و مهم هستند. این طرز فکر در همه ی سازمان نفوذ میکند و بر رفتار همه کارمندان با مشتریان تأثیر میگذارد.
امروزه به شکل بیسابقه ای وارد “عرصه مشتری” شدهایم. امروزه مشتریهایی که سالها با ما بودهاند اگر فرد دیگری به آنها بهتر، ارزان تر یا ساده تر خدمات بدهد، ترک مان می کنند. “مانع” خدمات به مشتریان که باید از روی آن بپریم، هر روز توسط رقبایمان بالاتر میرود و فقط برای اینکه از دیگران عقب نیفیتیم باید همیشه بالاتر و بالاتر بپریم.
در کسب و کارتان چهار سطح خدمات مشتریان وجود دارد:
اولین سطح این است که انتظارات موجود مشتریان را برآورده کنید، اما اگر تنها کاری که امروز میکنید، برآورده کردن انتظارات مشتریان باشد، در زمانهای گذشته زندگی میکنید. سطح دوم خدمات مشتریان آن است که از میزان توقع آنها فراتر بروید. توانایی شما در گذر از انتظارات مشتریان، باعث میشود کمی بیشتر دربازار دوام بیاورید، اما در مقابل رقیبی که بتواند بهتر از شما این کار را انجام بدهد، بازی را باختهاید.
سطح سوم خدمات به مشتری آن است که مشتریانتان را خوشحال کنید، به این صورت که کارها را برایشان سریعتر و مشتاقانه تر از آنچه که ممکن بوده انتظار داشته باشند، انجام بدهید.
سطح چهارم خدمات مشتری که بهترین سطح است، این است که مشتریهایتان را شگفت زده کنید، به این شکل که با کارهایتان چنان غافلگیرشان کنید که این تجریه را برای سایرین هم تعریف کنند.
شرکتها و افرادی که مشتریهایشان را خوشحال و شگفتزده میکنند، بازارهای آینده را تصاحب خواهند کرد. وظیفه ی شما این است که این معیارها را در سازمانتان ایجاد کنید. کار شما این است که همیشه تأکید کنید که مشتریهایتان تا چه اندازه اهمیت دارند و هرکس را که برخورد با مشتری این گرایش را نشان میدهد، تشویق کنید و پاداش بدهید.
این یک کلید واقعی برای سودهی بالاست.
۱۱- بر فروش و بازاریابی تأکید زیادی داشته باشید.
فروش بالا، کلید سوددهی بالاست.
فروش بالا، کلید موفقیت در کسب و کار است. فروش بالا، کلید باارزش بالای سهام و آیندهای درخشان برای شما و دیگران است. در مقابل، دلیل اصلی تنش، اضطراب، اخراجها، واگذاری شرکت از روی ناچاری و ورشکستگیها هم فروش پایین است.
در بهترین شرکتها، دست اندرکاران فروش و بازاریابی، بیشترین احترام را دارند، حقوق خوبی میگیرند و سریع ترقی میکنند. تمام افراد شرکت هر روز و تمام وقت در مورد فروش و مشتری صحبت میکنند.
کلیدهای رسیدن به فروشهای بالا سادهاند:
اول اینکه درست استخدام کنید. بهترین شرکتها، بهترین فروشندهها را دارند و علت این است که آنها با دقت استخدام کردهاند.
دوم اینکه آنها را به طور کامل آموزش دهید. بهترین و پرسودترین شرکتها، پیشترفتهترین برنامه های آموزشی فروش را دارند. بدترین شرکتها، هرگز برای فروش آموزش نمیدهند.
سوم اینکه آنها را به طور حرفهای مدیریت کنید. یک تیم خوب فروش و بازاریابی مثل یک سازمان نظامی زبده است که افسران برجسته و رهبران عالی دارد. توانایی شما در ایجاد این رده ی ارشد در سطحی بالا و بالاتر، کلید سوددهی است و بدون آن، هیچ کار دیگری نتیجه نمیدهد.
۱۲- مدیران کلیدی توانمند و کارآمد منصوب کنید و پشتیبانشان باشید
رهبری در هر سازمانی تغییر اساسی ایجاد میکند. در چند سال اخیر از بین مدیران پانصد شرکت برتر، ۲۸ مدیر کل اخراج شدهاند. طبق بررسیهای انجام شده، در همهی موارد، علت عمده ی اخراج این مدیران، “نداشتن کارآمدی” ذکر شده است و دلیل اصلی عدم کارآمدی این مدیران ارشد این بوده که مدیران ضعیفی در ردههای پایینتر داشتند که وقتی نتیجه های لازم به دست نمیآمد، شجاعت کافی برای جایگزین کردن آنها نداشتند.
تغییر افراد کلیدی که مسئول رسیدن به نتیجه هستند، بیشتر از هر مسئله دیگری در سرنوشت یک شرکت تغییر ایجاد میکند. مدیران ارشد همواره آیندهگرا، هدفگرا، نتیجه گرا، راه حلگرا و عملگرا هستند. مدیران ارشد، انرژی فراوانی دارند و پیوسته در حال حرکت هستند. همچنین ابتکار زیادی دارند و همیشه به دنبال کاری هستند که بیش از حد انتظار و فراتر از توقع همه باشد.
سریعترین راه برای اینکه در کسب و کارتان جزء پیشروها بشوید، این است که کارهایی بیشتر از آنچه که برایش پول میگیرید، انجام دهید؛ مسئولیت بیشتری بخواهید یا به خودتان جذب کنید و تمرکزتان را بر این بگذارید که نتیجه های بیشتر و فراتر از توقع همه کسب کنید.
یک شرکت تنها در صورتی میتواند سود بالایی داشته باشد که در تمام پستهای کلیدی، مدیران لایقی داشته باشد. نبود تنها یک مدیر کلیدی در یک پست کلیدی، میتواند کافی باشد تا موجب پایین آمدن کارایی و در بعضی مواقع موجب ورشکسته شدن شرکت بشود.
۱۳- در همه رده ها درست کارمند استخدام کنید
شرکتهای درجهی یک، افراد درجه یک دارند. شرکتهای درجه دو، افراد درجه دو دارند و شرکتهای درجه سه هم در مسیر ورشکستگی قرار دارند. توانایی شما در انتخاب افراد خوب و درست مدیریت کردن آنها، تعیین کنندهای حیاتی در موفقیت کسب و کارتان است. همه دارایی یک شرکت، افراد آن شرکت است. ۹۵ درصد مشکلات شما هم به دلیل قرار دادن افراد نامناسب در پستهای نامناسب است. قانون این کار این است: “به آهستگی استخدام کنید و به سرعت اخراج کنید.”
در هنگام استخدام، دست کم سه مرتبه با فرد مورد نظر مصاحبه کنید و سوابقش را هم به دقت بررسی کنید. روی این کار وقت بگذارید. صبور باشید. وقتی هم کسی را استخدام کردید، فردی را درکنار فرد تازه وارد بگذارید تا زمانیکه کاملاً به کارش آشنا شد تمام وقت با او کار کند.
خوشبختانه میتوانید یاد بگیرید که چگونه مصاحبه کنید و چگونه افراد خوب را استخدام کنید. این یک مهارت کلیدی است. یک حوزه ی کلیدی برای نتیجه گیری است. توانایی شما در گلچین کردن افراد عالی میتواند عامل اساسی در موفقیتتان به عنوان یک مدیر و همچنین در سوددهی شرکتتان باشد.
۱۴- افرادتان را آموزش دهید و آنها را برای کارشان پرورش داده و تربیت کنید
این قانون را به یاد داشته باشید که نمیتوانید از افراد، انتظار کارایی بالایی داشته باشید، مگر اینکه کاملاً برای کارآیی در این سطح آموزش دیده باشند. پرسودترین شرکتها در آمریکا، بیشترین هزینه را صرف آموزش میکنند. شرکتهایی که سود پایینی دارند یا در آستانه ی ورشکستگی هستند، برای آموزش هزینه ی کمی صرف میکنند یا اصلاً هیچ هزینهای درنظر نمیگیرند.
شرکت زیراکس، اخیراً تحقیقی در مورد میزان تاثیرگذاری برنامه های آموزشیاش انجام داد. مسئولان شرکت متوجه شدند که به ازای هر یک دلاری که برای آموزش افرادشان سرمایهگذاری میکنند، ۲۲ دلار به سود نهاییشان اضافه میشود. آی.بی.ام. هم بررسی مشابهی انجام داد و فهمید که به ازای هر یک دلاری که برای آموزش افرادشان سرمایهگذاری میکنند، ۲۶ دلار به سود نهاییشان اضافه میشود. موتورولا هم متوجه شد که به ازای هر یک دلاری که برای افرادش سرمایهگذاری میکند، ۳۳ دلار سود میبرد.
همین امروز تصمیم قاطع بگیرید که شرکتتان را تبدیل به یک سازمان آموزشی کنید. به گفتهی انجمن آموزش و توسعه ی آمریکا، بیست درصد برتر شرکتها در این کشور، حداقل سه درصد یا بیشتر از درآمد
خالصشان را صرف آموزش افرادی میکنند که انتظار میرود این درآمد را ایجاد و حفظ کنند.
این عدد با مبلغی که شما در شرکتتان هزینه میکنید، چقدر تناسب دارد؟ رئیس یکی از پانصد شرکت برتر میگوید: “تنها منبع ما برای مزیت رقابتی پایدار، تواناییمان در این است که ایدههای جدید را زودتر از
رقیبانمان یاد میگیریم و به کار میبندیم ” این یک کلید واقعی برای سوددهی است.
۱۵- در محل کارتان فضای حمایتی ایجاد کنید
میگویند: “تا کسی نداند چقدر به او اهمیت میدهید، اهمیت نمیدهد چقدر میدانید.”
افراد علاوه بر اینکه مهمترین سرمایه کسبوکارتان هستند کاملاً احساساتی هم هستند. عملکرد افرادتان تا حدی است که حس کنند ارشدشان به عنوان یک شخص به آنها توجه دارد. در بازار کار فشردهی امروز، توانایی شما در جذب و حفظ افراد خوب برای موفقیتتان حیاتی است. هر چه افرادتان بهتر باشند، توقع بیشتری دارند که با مهربانی، ادب، احترام و صداقت با آنها رفتار شود.
با کارمندانتان به گونه ای رفتار کنید که گویا عضوی از اعضای خانوادهتان هستند، به شکلی برخورد کنید که گویا داوطلبانی هستند که بدون حقوق برای شما کار میکنند و هر وقت بخواهند، میتوانند از کار خودداری کنند. طوری با آنها رفتار کنید که گویا از یکی شرکت دیگر پیشنهاد شغلی با حقوق بالاتر دریافت کرده اند و طوری رفتار کنید که گویا کسب و کار و آیندهتان به آنها وابسته است، زیرا در حقیقت همین گونه است.
سطح بالایی از احساس تعهد به وجود بیاورید و آن را حفظ کنید
تنها کسانی را استخدام کنید و نگه دارید که حاضر باشند برای کارشان و برای موفقیت شرکت از جان و دل مایه بگذارند. بهترین افرادتان همیشه آنهایی هستند که به شما و کسب و نتایج بیشترین احساس تعهد شخصی دارند. بزرگترین مشکلاتتان همیشه از جانب کسانی است که به هر دلیل تعهدی به شرکت ندارند.
به گفتهی محققان افراد به طور متوسط با کمتر از پنجاه درصد تواناییشان کار میکنند. بسیاری از آنها همیشه و به طور مداوم گله میکنند، ایراد میگیرند و سرزنش میکنند. این شکل از منفیگرایی به تمام تلاشهای شما برای ایجاد یک تیم عالی لطمه میزند.
بر اساس تجربیاتتان از خودتان این سوال را بپرسید: “آیا هیچ فردی امروز برای من کار میکند که اگر قرار بود دوباره استخدامش کنم، با توجه به آنچه اکنون میدانم، حاضر نبودم دوباره او را استخدام کنم؟ “صادقانه به این سوال پاسخ دهید و بعد از آن گامهای لازم را بردارید. کار شما به عنوان مدیر این است که بین اعضای تیمتان هماهنگی به وجود بیاورید و آن را حفظ کنید. معیار این که چقدر هماهنگی بین آنها وجود دارد، این است که چقدر افراد سرکار با هم میخندند. یک محیط شاد و سالم آن است که در آن افراد زیاد بخندند، زیاد شوخی کنند، زیاد لبخند بزنند و به طور کلی سرکار شاد باشند و یک شخص منفی و غیر متعهد میتواند همه ی سازمان کاری را مختل کند. امروزه اغلب شرکتها، کارمندانشان را بر اساس نگرش و رفتار آنها استخدام
میکنند. مردم میتوانند مهارتها و تواناییهایی را یاد بگیرند، اما نگرش و شخصیت عمدتاً تغییر ناپذیر است. وقتی بهترین افراد را استخدام کردید، محیطی ایجاد کنید که افراد در آن احساسی عالی دربارهی خودشان داشته باشند. آن را تبدیل به یک مکان عالی برای کار کردن بکنید.
۱۷- کسب و کارتان را طوری اداره کنید که گویا میخواهید آن را از ضرردهی نجات دهید
هرگاه مشکل جدی برای کسب وکار به وجود میآید، یک تیم متخصص نجات از ضرر میآورند. این افراد، کنترل جدی تمام هزینه های شرکت را به عهده میگیرند و آن را طوری اداره میکنند که گویا شرکت در آستانه ی سقوط مالی است. شما هم باید همین کار را بکنید. همه چیز را به دقت کنترل کنید. در مورد مخارج و هزینه ها به شدت جدی باشید. به هر یک تومانی که به شرکت وارد یا از آن خارج میشود، به دقت توجه کنید. پیوسته همه هزینه های غیر ضروری را بزنید، کم کنید و حذف کنید. شخصاٌ به الگوی رفتار مقتصدانه و الگوی استفادهی درست از بودجه تبدیل شوید. با الگو شدن رهبری کنید. به همه در شرکت کمک کنید که نسبت به تأثیر مخارج بر سود و زیان نهایی و بر موفقیت آینده ی شرکت بسیار حساس باشند.
همهی شرکتهای خوب در مورد پول بسیار با ملاحظه و محتاط هستند. در نتیجه، تصمیمهای بسیار بهتری در مورد خرید و فروش میگیرند و در دراز مدت سود بسیار زیادی هم خواهند داشت.
۱۸- در تمام سطوح، متحدان استراتژیک ایجاد کنید.
داشتن متحدان استراتژیک برای بهبود و کامیابی بلند مدت شرکتتان ضروری است. امروزه، کسب و کار آنقدر پیچیده است که تنها راهی که میتوانید موفق شوید، این است که خودتان را در تمام سطوح، با شرکتهای مختلف دیگر هم جهت کنید تا همه بتوانید بهترین عملکرد را داشته باشید.
با تأمینکنندگانتان اتحاد استراتژیک ایجاد کنید و همکاری کنید تا کیفیت، زمان تحویل و میزان موجودی بهتر شود. با مشتریانتان اتحاد استراتژیک تشکیل دهید تا شما و کسبوکارتان را به عنوان بخشی ضروری ازکسب و کار خودشان تلقی کنند. هر زمان که ممکن بود با رقیبانتان اتحاد استراتژیک تشکیل بدهید و همین کار را با کسبوکارهایی بکنید که به مشتریهای شما محصول و خدمات ارائه میکنند، اما به طور مستقیم با شما در رقابت نیستند.
کلید سوددهی بالا این است که امور جاریتان را ساده کنید و متخصص فعالیتهای پر ارزش و پرسود شوید. لازمه ی این کار این است که فعالیتهایی که در کل برای موفقیت کسب و کارتان ضروری نیست را کاهش دهید یا از منابع خارجی استفاده کنید یا کاملاً حذف کنید.
موفقترین شرکتهای امروز، آنهایی هستند که اطراف خودشان در تمام سطوح شبکهای از متحدان استراتژیک تشکیل دادهاند. این شریکان استراتژیک به آنها کمک میکنند که بالاترین سطح کارایی را داشته باشند و در مقابل آنها هم به شریکان استراتژیکشان به هر شیوه ی ممکن کمک میکنند.
۱۹- مهمترین سرمایهی شما به عنوان یک شرکت، وجهه ی شما در بازار است این که برای مشتریانتان چگونه شناخته شدهاید. ارزشمندترین سرمایهی شما در شیوهای است که مشتریها در پشت سرتان درباره شما چه فکر میکنند، چه حرف میزنند و شما را برای دیگران چگونه توصیف میکنند. برای رسیدن به سوددهی بالا باید کاملاً فکر کنید و تصمیم بگیرید که میخواهید در بازار به شما چگونه نگریسته شود و درباره ی شما چگونه فکر شود، سپس باید تمام اجزای کسبوکارتان را سازماندهی و باز سازماندهی کنید تا اثری را ایجاد کنید که بیشتر از همه موجب میزان بالای فروش مجدد و سوددهی بالای مهمترین محصول یا خدماتتان میشود. وجه های که به دلیل کیفیت بالایی که درهر کاری که میکنید بدست میآورید، بیشتر از هر وجهه ی دیگری به شما کمک میکند تا محصول و خدمات هر چه بیشتری را به مشتریهای بیشتر بفروشید. هرگز تلاش برای رسیدن به کیفیت هر چه بالاتر را رها نکنید. هیچ وقت از موفقیتتان مغرور نشوید. به یاد داشته باشید که به ندرت «خوب» واقعاً به اندازه کافی «خوب» است. یک قانون عالی برای موفقیت در کسب و کار این است: «تنها کارهایی را انجام بدهید که بتوانید به شکلی عالی انجامش بدهید.» اگر نمیتوانید آن را عالی و بهتر از همهی رقیبانتان انجام بدهید و منابع کافی هم ندارید تا خودتان را به آن سطح برسانید،نباید در این زمینه از کسب و کار حضور داشته باشید. از خود، افراد و محصولات و خدماتتان، بالاترین انتظارها را داشته باشید. در تلاش برای رسیدن به کیفیت بالاتر، کاملاً سختگیر باشید. به هر کسی که در اطرافتان است بگویید که کیفیت محصول و خدمات، کاملاً ضروری است. هر گونه فداکاری لازم را انجام دهید، هر بهایی را بپردازید و حتی درصورت لزوم، هر ضرری را بپذیرید تا استانداردهای بالایتان را حفظ کنید. این کار به اندازهی تمام کارهای دیگر یا حتی بیشتر از آنها به سوددهی تان میافزاید.
۲۰- منابعتان را صرف تحقیق و توسعه کنید
شرکتهای موفق، ده درصد یا بیشتر از درآمد ناخالص شان را صرف فعالیتهای تحقیق و توسعه میکنند که هدفش ارائهی محصولات و خدمات جدید به بازار است. مثلاً شرکت تری ام هدفش را این گذاشته که بیست درصد از درآمد هرسالش را از محصولات جدید که در پنج سال گذشته به وجود آمده اند، بدست آورد.
شرکتهایی که سریعترین رشد را در آمریکا دارند، به ویژه در زمینهی فناوریهای تک، صدها میلیون و حتی میلیاردها دلار در تحقیق و توسعه سرمایه گذاری میکنند. آنها با سرعتی جنون آمیز کار میکنند و دلیلش این است که رقیبانشان از همه طرف حاضرند همین مبالغ را سرمایه گذاری کنند تا در صنعتشان پیشرو باشند. معمولاً هم هرکس که زودتر به بازار برسد، برنده میشود.
کاملاً فکر کنید و بعد آماده باشید که برای ایجاد محصولات و خدمات فردا، به طور هوشمندانه ریسک کنید. حداقل هشتاد درصد هر چیزی که امروز مردم استفاده میکنند تا پنج سال دیگر از رده خارج خواهد شد؛ یعنی دست کم هشتاد درصد تمام محصولات یا خدماتی که تا پنج سال آینده مورد استفاده خواهد بود، امروز اصلاً به وجود نیامده است.
خیلی از شرکتها فهمیدهاند که با پیگیری جدی فعالیتهای تحقیق و توسعه میتوانند با محصولات و خدمات کاملاً جدید وارد بازارهای کاملاً جدید بشوند که کمکشان میکند در صنعت خودشان به یک غول تبدیل شوند. این کار تنها در صورتی ممکن است که مدیریت ارشد بر این مسئله تمرکز داشته باشد و نیز بودجهای کلان به ایجاد محصولات و خدمات فردا اختصاص یابد.
این تمرین خوبی است که میتوانید انجام دهید. فرض کنید تولید کننده درآمد فعلیتان، همان محصول و خدمات اصلیتان ، طی سه تا پنج سال منسوخ و از بازار خارج خواهد شد.
در این صورت، محصول یا خدمات اصلی بعدی شما چه خواهد بود؟ چه چیزی برای فردا تولید میکنید که جایگزین محصول پر فروش امروزتان شود؟
هر ساله شرکتهای پیشرو توسط رقیبان مهاجم و بیپروای کوچکتری کنار زده میشوند، زیرا این شرکتهای کوچک حاضرند مبالغ زیادی را به سمت تحقیق و توسعه هدایت کنند و به این ترتیب میتوانند در صنعت خودشان پیشگام شوند. «سچل پیچ» بازیکن بیسبال، جملهی معروفی دارد که میگوید: «پشت سرت را نگاه نکن، شاید کسی در حال رسیدن به تو باشد».
در بازار پرتکاپوی امروز، رقیبانتان ۲۴ ساعته در حال مبارزه هستند تا از شما جلو بیفتند. برای اینکه در جای فعلیتان باقی بمانید،لازم است با دو برابر سرعت حرکت کنید.
۲۱- در سازمانتان روحیه عالی به وجود بیاورید
چند سال قبل تحقیقی صورت گرفت که نام آن «یک جای عالی برای کار کردن» بود. در این تحقیق با چند هزار کارمند مصاحبه شد تا از آنها پرسیده شود که یک کار خوب و شرکت خوب چگونه بوجود میآید؟
پاسخها این بود:
اول اینکه کار چالش برانگیز و جالب است.
دوم اینکه اعتماد و حمایت زیادی وجود دارد که نشانهاش این است که مدیریت، کارمندان را به دلیل اشتباه، مورد انتقاد قرار نمیدهد. این بخش مهمی از یک جای عالی برای کار کردن، بود.
سوم اینکه افراد احساس میکنند که در جریان امور هستند. شرکت در همهی جهات ارتباط روشنی دارد و همه حس میکنند در هر امری که واقع میشود،فعالانه مشارکت دارند.
چهارم اینکه در یک محل کار عالی کارمندان احساس میکنند که رئیسشان به آنها به عنوان یک شخص اهمیت میدهد، نه تنها به عنوان یک کارمند. رئیس، همیشه ملاحظه، احترام و مهربانی را در پیش میگیرد.
پنجم اینکه راضیترین کارمندان گفتند که میدانند باید دقیقاً چه کاری را انجام بدهند و قرار است آن را با چه استانداردی و در چه بازهی زمانی انجام بدهند.
ششم اینکه در محل عالی برای کار کردن، افراد احساس میکنند فرصتهای پیشرفت بر اساس کار سخت و کارکرد عالی وجود دارد، نه بر اساس سیاست و نفوذ.
کار شما این است که محیطی با روحیهی بالا ایجاد کنید که افراد در آن با اشتیاق سرکار حاضر شوند. وظیفه تان این است که یک رئیس مثبت، حمایتگر و در عین حال نتیجه گرا باشید.
اینها اجزای لازم برای ایجاد روحیهی عالی، بهرهوری بالا، خلاقیت فراوان و کارمندان وفادار است. اجازه دهید این پیام را درچند نکته کلیدی خلاصه کنم. شاید مهمترین ایده در این جا این است که کلید واقعی موفقیت درکسب و کار، رهبری است. کلید رهبری این است که بدون بهانه تراشی،شکایت کردن و مقصر دانستن دیگران، صد در صد مسئولیت نتیجه ها را بپذیرید. مهمترین کاری که یک رهبر میتواند انجام دهد، این است که با الگو شدن رهبری کند. برای اطرافیانتان سرمشق باشید و به طور مداوم این سوال را از خودتان بپرسید: «اگر همه در این شرکت درست مثل من بودند، اینجا چگونه شرکتی میشد؟» پاسختان هرچه که هست، مطمئن شوید اگر همه مثل شما عمل میکردند، اینجا یک جای عالی برای کار کردن میشد. همیشه آمادهی پذیرش ایدههای جدید باشید. مشتاق باشید چیز جدید و متفاوت را بدون این که تضمینی برای موفقیت داشته باشد، امتحان کنید. مطالعه کنید، یاد بگیرید، بحث کنید و همه جا به دنبال ایدههای خوب بگردید. پذیرای پیشنهادات باشید و همه را ترغیب کنید نظر بدهند.
بالاخره این که شدیداً عملگرا بشوید. همهی مدیران موفق و همه ی شرکتهای موفق، همواره به دنبال «پاتک زدن» هستند. همواره چیزهای جدید را امتحان میکنند. همواره درحال پیشروی هستند. احساس اضطرار دارند و نسبت به انجام کار، تعصب نشان میدهند. همین امروز، تصمیم قاطع بگیرید که یک سازمان پرشور، شاد، پرانرژی و پرسود بنا کنید.
هرگاه از این ۲۱ ایدهی عالی تبعیت کنید کاری را انجام داده اید که هزاران مدیر دیگر برای ایجاد کسب و کارهای برجسته انجام داده اند. برای رسیدن به هر سطح از موفقیت هیچ محدودیتی وجود ندارد، به جز محدودیتی که خودتان برای خودتان در نظر میگیرید. موفق باشید.
نتیجه گیری:ممنون از اینکه این مقاله را مطالعه کردید. امیدوارم که آمادگی لازم را کسب کرده باشید تا به مرحلهی بعدی بروید و واقعاً مصمم باشید تا کسب و کاری پرسود و موفق ایجاد کنید. این کاری است که الان باید انجام دهید.
باسلام و تقدیم احترام: نحوه ورود به دکترای dba چگونه است.
با سلام
برای دریافت اطلاعات کامل با شماره ۳۸۹۱۱۱۸۰ تماس بگیرید.
خواهشمند است در خصوص دوره های DBA در شهر اراک و شهرهای اطراف اطلاعاتی را در اختیار بنده قرار دهید.
با تشکر
سلام
۱- نحوه پذیرش دانشجویان دکتری چگونه است؟
۲- مدارک دکتری این موسسه مورد تایید وزارت علوم هست؟مستنداتش چیست؟
۳- آیا مدرک دکتری این موسسه از نظر وزارت علوم دارای ارزش و قابل ترجمه می باشد یا خیر؟
سلام دوست عزیز. دوره های ما به دوصورت حضوری و غیر حضوری تشکیل میشود . همچنین مدارک دکترای موسسه ما مورد تایید وزارت علوم و قابل ترجمه و تایید وسط وزارت امور خارجه است. نمونه مدارک و نحوه ی ثبت نام هم داخل همین سایت به آدرس http://mba-dba.a222.org/mba-certificate/ مراجعه کنید. درصورت تمایل هم میتوانید با شماره های موسسه ۰۵۱۳۸۹۱۱۱۹۰ تماس بگیرید تا مشاوران ما به سوالات شما پاسخ دهند . با تشکر
سلام دوست عزیز. شما میتوانید در دوره های غیر حضوری ما شرکت کنید!